بازتاب نشست عباس آخوندی در کافه تهرون
کشف درد مشترک
مگر میشود به این سرزمین عشق ورزید و اما با خواندن این مناظره به حال این ملت نگریست، اگر با تعمقی هدفمند این مصاحبه را مطالعه تحلیلی کنیم ، پی به صداقت حداکثری جناب دکتر آخوندی در بیان موانع رشد و توسعه و عدم موفقیت دولت های بعد از انقلاب میتوان پی برد.
امتیاز:
علاوه برآن ، تسلط نظری انسان مدارانه و ارتقا حقوق شهروند محور در توسعه اقتصادی و حوزه شهرسازی و ساختن ایرانشهر بزرگ در گفتمان شما کاملا مشهود هست.
اما اجازه دهید پیام دریافتی این مصاحبه را بیان کنم و فکر میکنم همه آنانکه به این متن دسترسی پیدا کردند ، چنین دریافتی داشته باشند:
یک سو ظن دائمی در ذهن همه ایرانیان را شما پاسخی منطقی ارائه داده اید ، این سوظن درراستای قضاوتی کلی از اکثریت مطلق افکار عمومی ناشی میشود که سرزمین ایران در چنبره عده ای به هم چسبیده و دارای منافع مشترک سیاسی و اقتصادی گرفتار شده و بازی شکلی نیمه دمکراتیک در تعویض مدیران در سطح کلان اجرایی و تصمیم سازی و تصمیم گیری بالاجبار افراد نالایق و عدم دانش راهبردی و مدیریتی در انتخابها و انتصابها صرفا جهت حفظ منافع گروهی خاص تنها معیار صلاحیت تعیین شده و این افراد شاخص صرفا وظیفه حفظ بقا را نقش ایفا خواهند کرد و هیچ گونه انگیزه آرمانی در توسعه و رفاه و ارتقا سطح کیفی زندگی و کرامت انسان ایرانی ندارند.
دولت هیچ نظریه راهبردیِ روشنی برای ادارۀ کشور ندارد
دولت هیچ نظریه راهبردیِ روشنی برای ادارۀ کشور ندارد
دوستانی هم که نقش مصاحبه گر را بازی میکردند هم درواقع نماینده افکار عمومی اکثریتی ایرانیان بودند و این درد مشترک را به خوبی کشف و تناقضات رفتاری و کرداری مدیران در زمان حکمرانی و زمان بازنشستگی را با شما بیان کردند.
این استنباط جمعی ما ایرانیان از مدیران ارشد کشور در پرسشهای این دوستان پرسشکر کاملا هویدا بود. پاسخ اندیشمندانه و گوارای شما ، میتواند علائمی را به افکار عمومی نشان دهد و یا حس مشترکی را به روح و جان ملت تزریق کند که اینگونه نیست ، این حس را شما منتقل کردید که ایران ما در چرخه ای از جاهلیت سیستماتیک غوطه ور شده و این سیستم طوری از بی برنامه گی طراحی شده ، تا افراد نخبه و اندیشمندی در این سیستم نتواند توان بلقوه و پتانسیل ذاتی و اکتسابی خودش را به ظهور رساند.
برای بنده بسیار جالب بود که در کنار دانش فنی و علمی شما ، اولویت را در مبارزات جدلی در مراجع تصمیم سازی ها و طراحی ها از دهه ۷۰ تاکنون بر محور انسان و حقوق شهروندی و کرامت ذاتی انسان قرار داده بودید و دخالت دولت و حاکمیت در سطوح مختلف را ناقص این حقوق ذاتی میدانستید و همیشه ساز مخالفت را در همه ادوار به صدا در میاوردید و تا آنجا پیش رفتید که دوست و همکار قدیمی شما ، رفتار انتقادی و خلاق شما را به استبداد توصیف کرد.
به همین جهت در شروع نوشتن این برداشتم از مصاحبه آنجانب محترم ، عرض کردم که باید به حال این ملت و سرزمین گریست و در چرخه ای از بطالت غرق شدیم و حیرانیم. پاسخ شما به خبرنکار در بی برنامه نظری و گفتمان خاص توسعه ای در دولت اعتدال و توسعه (دولت آقای روحانی) را پذیرا هستم و میتوانم ادعا کنم ، این عدم گفتمان جامع و مانع و نداشتن برنامه نظری مختص به دولت روحانی نبود ، پایه گذار این دولت های غافل از گفتمان و برنامه های ناقص و عقیم ، محصول دوران بعد از جنگ و دوران سازندگی مرحوم هاشمی بوده هست و حضرتعالی بخوبی اشاره کوچکی به ذکر نمونه از پروژه نواب و شهر فروشی دوران مهندس کرباسچی و عدم توجه به روان و روح شهروندان در مدل شهرسازی بدون در نظر گرفتن مفتضیات فرهنگی و روانشناسی انسانی نموده اید !!
اما ، خیلی برایم جالب بود نقطه نطرات مهندسی شهری و شهریازی شما که آمیخته به فرهنگ و معیارهای انسانگرایانه مدرن و حقوق شهروندی که سماجت شما را به استبدا تشبیه کردند و متاسفانه ناچارا به سمت و سوی استعفا و خروج از دولت بی حاصل شدید. درسی بیاد ماندنی از گفتار و پاسخ های شما آموختیم که نکاه ما در سازندگی و توسعه نباید پروژه ای باشد و این نگاه محصول دولت سازندگی و دولت های بعد از آن بود و نگاه غیر پروژه ای یعنی ، روح و جانی باید در ساختارهای مادی حاکم باشد تا بتوان آن را توسعه و تمدن نامید ..
در خاتمه باید تاسف عمیق خویش را نسبت به همه ناملایمات و اتلاف انرژی و توان انسانهای ساخته شده در فرهنگستانهای آکادمیک و تجربه اعلام نمایم و این نگاه توسعه ای کامل و همه جانبه را در آرزوهای خویش سرک بکشیم و در حوزه اجرا و عمل مدیران لایق با نگاه انسانی و معنوی نتوانند به آمال ها و دانش اکتسابی خویش عمل کنند و در پیشگاه افکار عمومی در مظان اتهام قرار گیرند و راهی برای بیان حقیقت و واقعیت و راز عقب نگهداری ما هم زیر تیغ سانسور و خودسانسوری دفن شود.