صبح جمعه با جوانان
صبح جمعه گذشته با جوانان در سازمان جهک (جریان همخوانی کتاب) بودم. قرارمان این بود که یادداشتهای من در باره ایران را بخوانند و سپس با هم به گفتوگو بنشینیم. تجربه جالبی بود. به همین نحو هم عمل شد.
امتیاز:
بچهها مطالب را خوانده بودند. صدرا از میان جوانها بحث را شروع کرد و دریافتش را از نگاه من به مسالههای ایران بیان کرد. میخواست بداند که آیا من با دریافت او همراهی دارم و یانه تا پس از آن پرسشهای خود را طرح کند.
با او همراهی کردم. به نکتههای جالبی توجه کرده بود که برای من هم تازگی داشت. در تکمیل آن، نگاهم را بهطور خلاصه در حدود ده دقیقه در باره ایران در سه سطح معرفتی، ساختاری و نهادی بیان کردم. پس از آن جلسه پینگپنگی شد و به سوال و جواب گذشت. جلسه ۲:۱۵ طول کشید و زود تمام شد.
برای رسیدن به یک دریافت مشترک از وضعیت و چرایی ناکارآمدیهای جاری در ایران، خیلی بیش از این باید گفتوگو کنیم. البته گفتوگوی هدفدار و روشمند تا به نتیجه منجر شود. قرار شد باز هم در تیرماه همدیگر رو ببینیم. برنامهی سختی بود. من دوست داشتم.
از خانم اقدامی که برنامه همخوانی را راهبری و جلسه را تدارک دیده بودند سپاسگزارم