X
تاریخ انتشار: دوشنبه 06 خرداد 1398
راوی قلب تشیع

  راوی قلب تشیع

براي من سخن گفتن درباره علامه اميي، حالتي معمايي و پارادوكسيكال دارد، زيرا از سويي تمايل دارم راجع به او سخن بگويم و از سوي ديگر نگرانم كه نتوانم حق مطلب را ادا كنم.
امتیاز: Article Rating

صداي خفته و ايده نهفته

مرحوم علامه اميني سال 1349 اين دنيا را ترك كرد و امروز قريب به نيم قرن از زمان رحلت او گذشته است. وقتي به اين 50 سال مي‌نگريم، علامه را چگونه مي‌بينيم؟ مولانا جلال‌الدين در ديوان شمس مي‌گويد: اگر چه باد سخن بگذرد سخن باقي‌ است/ اگر چه باد صبا بگذرد، چمن شاد است. اينكه مرحوم علامه اميني اين اندازه احترام دارد، به اين علت است كه صاحب سخن است. او چيزي گفته كه جامعه تشيع قرن‌ها بدان نياز داشت، صداي خفته و ايده نهفته بود و احتياج داشت كه روزي مستدل شود.

 مي‌دانيم كه قلب تشيع مساله غدير است. البته غدير بارها در ادبيات تشيع گفته شده بود، اما هيچ زمان اين‌قدر مستند نشده بود و اين دستاورد بسيار مهم علامه اميني است. جامعه تشيع احتياج داشت كه روزي اين سخن گفته شود. به همين دليل امروز علامه اميني نيست، اما سخن او هميشه باقي خواهد ماند.

 علامه و قلب تشيع

هر مكتب و ايدئولوژي، خواه بشري يا خواه غيربشري، سه قسمت دارد: 1. قلب، 2. حواشي حفاظتي يا كمربند امنيتي كه دور قلب كشيده شده و 3. وجه يا استراتژي دفاعي. همه ايدئولوژي‌ها اين سه قسمت را دارند و تفاوتي نمي‌كند كه اين ايدئولوژي بشري باشد يا يك دين و مذهب. هنر علامه اميني اين بود كه متوجه شده بود كه عمرش را بر يكي از پرقيمت‌ترين امور متمركز كند و آن قلب تشيع است.

وقتي به تاريخ فكر سياسي مسلمانان مي‌نگريم، درمي‌يابيم كه متاسفانه اتفاقي رخ داده و آن اين است كه ما تاريخ دولت و فكر اسلامي را معمولا از سقيفه به بعد يعني آن را از فرداي رحلت بنيانگذار دين اسلام حضرت رسول اكرم (ص) در نظر مي‌گيريم. تفكر رايج مسلماني بعد از سقيفه را برجسته و قبل از آن را پنهان كرده است، از جمله غدير و ما يتعلق بهي و بها. به همين دليل براي من علامه اميني از اين جهت مهم است. تنها غدير نيست كه پنهان است، بلكه خود پيامبر (ص) نيز پنهان است.

مطالعات تاريخي نشان مي‌دهد كه اگر پيامبر(ص) دو معجزه داشته باشد، يكي قرآن و ديگري قرارداد مدينه و دولت پيامبر (ص) در شهر مدينه است، جماعت و امتي كه پيامبر (ص) درست مي‌كند. قرآن كريم مانده است، اما آن معجزه دوم پيامبر اكرم (ص) يعني سيره عملي پيامبر(ص) كه ترجمان و تفسير قرآن كريم است، كمتر مورد توجه قرار گرفته شده است.

اهميت دوران پس از هجرت

معمولا دوران اوليه مكه مطرح است، اما دوره بعدي يعني از سال اول هجرت تا سال رحلت پيامبر (ص) به گونه‌اي در پرانتز مانده است و احتياج به تبارشناسي و كاوش جديد دارد. اين دوره بسيار زيباست. اگر انسان اين دوره را مطالعه كند، عليه تاريخ رسمي مسلماني و خيلي امور ديگر قيام مي‌كند. اين اتفاقي است كه رخ داده است. يكي از موارد و بلكه محوري‌ترين آنها غدير است.

بحث‌هاي بسيار مهمي در ادبيات پيامبر(ص) هست، پيامبري كه با اقليت‌هاي ديني و قبايل به آن شكل رفتار مي‌كرد. امروز قراردادي را مي‌خواندم كه پيامبر (ص) نزد مردم طائف فرستاده و هيچ سياستمداري چنين اقدامي نكرده است.

ظاهر قضيه اين است كه پيامبر (ص) تصميم مي‌گيرد كه لشكري به طائف بفرستد و بعدا برمي‌گردد و اشخاص بانفوذ و متنفذ تلاش مي‌كنند كه با صلح اين مساله شكل بگيرد. جالب است كه بني سقيف صلح را قبول مي‌كند، اما نامه پيامبر (ص) حاوي نكات تازه‌اي است. او مي‌فرمايد: اين دين براي غارت و براي انتقال ظلم از ظالمي به ظالمي ديگري نيامده است. اين دين براي رهايي و آزادي همگان است. بعد تاكيد مي‌كند كه سرزمين طائف متعلق به اهل طائف است و هيچ كس نبايد چپ به آن نگاه كند، امارت و حكمراني آن متعلق به خودش است و من هيچ كسي را براي آنجا نمي‌فرستم، بلكه حكومت «بعضهم علي بعض» هست. يعني حتي نمي‌فرمايد كه فلاني را كه از خود شماست و من مي‌شناسم، حاكم تعيين كنيد، بلكه مي‌گويد خودتان انتخاب كنيد. همچنين به بني مالك مي‌گويد كه خودتان انتخاب كنيد. دنياي عجيبي است. حتي حضرت رسول (ص) هيچ شرط اضافي نمي‌گذارد. اين نشان مي‌دهد كه اين دين صلح است. اما مي‌دانيم كه به تدريج اين سنت فراموش شد و بعد از رحلت حضرت رسول (ص) جنگ برجسته شد، يعني دقيقا انقلاب ماهيت رخ داد و اين گونه شناخته شد. بنابراين تنها از غدير نبايد ياد كرد، بلكه بسياري امور ديگر نيز هست كه شبيه غدير هست، اما علامه اميني ندارد كه درباره آن كاوش كند و بتواند ابعاد و جنبه‌هاي متكثر آن را به ما نشان بدهد. اين دستاورد بزرگ علامه اميني است.

تاریخ صحیح

علامه امینی یک بار برای همیشه داستان غدیر را توضیح می دهد. ما به این یک بارها احتیاج داریم، اما آنچه من از روش شناسی علامه امینی ديدم، بسيار جالب توجه است. استاد حجتي‌كرماني بر مساله وحدت تاكيد كردند. دو، سه دوره مناقشه بر سر الغدير برجسته شده است. اين اواخر بار ديگر اين مناقشه در شبكه‌هاي اجتماعي مطرح شد و بسياري اين نظر را داشتند كه ممكن است تحقيقاتي از اين دست، فرقه‌گرايانه باشد. من در كشورهاي عربي نيز چنين بحثي را ديدم. اما علامه اميني به دليل روش‌شناسي خاصي كه داشت، مدافعاني داشت. علامه در مقدمه جلد اول كتاب الغدير مي‌گويد: «بهترين دفاع صادق‌ترين تحقيق است» و بر مراجعه به «تاريخ صحيح» تاكيد مي‌كند. اگر ما تاريخ صحيح را بيان كنيم، ديگر نياز به لشكركشي خياباني نداريم. تاريخ صحيح گفتن به ما كمك مي‌كند.

روش‌شناسي علامه اميني دقيق است. او مي‌گويد: «ما اساسا نمي‌گوييم كه چه اتفاقي افتاد، بلكه بهتر است از خود تاريخ بپرسيم كه چه اتفاقي افتاد.» او مي‌گويد ما نمي‌گوييم، بلكه تاريخ مي‌گويد، يعني محدثان و مفسران مي‌گويند. بعد شروع مي‌كند اين تفسيرها را با عبارت‌هاي متفاوت و از طرق گوناگون گرد هم مي‌آورد، به گونه‌اي كه دو گروه به يقين مي‌رسند:

1. كساني كه عاشق تشيع بودند، ايمان‌شان استدلالي مي‌شود، 2. آنهايي كه مخالف تشيع بودند، حداقل از اتهام بستن دست نگه مي‌دارند. بالاخره انسان و فطرتش هست. علامه معتقد است كه ما بايد به تاريخ صحيح برگرديم. تحريف در نوشتن رخ مي‌دهد. بسياري گفته‌اند كه سخن گفتن از چيزي، پنهان كردن ضد آن است و اگر شما به درستي از چيزي سخن بگوييد، به درستي مي‌توانيد ضد آن را پنهان كنيد. اين دقيقا يعني جمع كردن، از بين بردن و به حاشيه راندن.

تمركز بر يك موضوع

اما به نظر من دو درس مي‌توان از علامه اميني گرفت:

1. براي كساني كه اهل تحقيق و قلم هستند اين نكته مهم است كه الغدير يك كار محوري است. علامه اميني دريافته بود كه بايد يك كار محوري صورت بگيرد. او مي‌دانست كه عمرش آن قدر ارزان نيست كه آن را پراكنده كند. اگر كتاب‌هاي ديگر او را بنگريد، درمي‌يابيد كه خوشه‌چين الغدير هستند، حتي اگر قبل از الغدير نگاشته شده باشند. يعني اين گرايش در آن ديده مي‌شود. بنابراين يكي از درس‌هاي مهمي كه يك دانشجو و طلبه مي‌تواند از علامه اميني استنباط كند، اين است كه به جاي مفصل صحبت كردن و تحقيقات زياد پر حاشيه داشتن، تمركز كردن و يك سخن از خود به يادگار گذاشتن و يكي از مسائل جامعه را به نهايت رساندن، اهميت دارد. علامه اميني سال‌ها در گوشه كتابخانه‌ها كار كرد و خواند و نوشت، در آن زمان اين ابزار فعلي وجود نداشت. كتاب‌هاي زيادي بودند كه علامه خاك آنها را مي‌گرفت و لابه‌لاي آنها را مي‌گشت و تحقيق مي‌كرد. كتاب‌هاي قديم فهرست و نمايه نداشتند و براي گشتن يك مطلب در آنها بايد كل آنها را ذره ذره مي‌گشت. مثل الان نيست كه با يك كليد واژه بتوان همه مطالب مربوط به آن را پيدا كرد و حتي تعداد تكرار آن را در يك كتاب بگويد.

علامه عمر گرانمايه‌اش را صرف مطالعه انبوهي از آثار كرد. او معتقد بود اگر تشيع چند مساله داشته باشد و من هم اگر وظيفه‌اي براي حل آنها داشته باشم، اگر بر يكي از آنها متمركز شوم، كافي است و بقيه را ديگران انجام دهند. دفاع سطحي متكثر با دفاع عميق متمركز متفاوت است. علامه اميني دفاع عميق متمركز از قضيه غدير كرد و كار او شاهكار است. ما بايد ياد بگيريم كه چگونه از امهات باورهاي‌مان دفاع كنيم. خوب سخن گفتن به معناي خوب پژوهيدن است.

اعتقادات چونان دفينه

2. درس مهم ديگر علامه برای ما اين است كه اگر انسان جوان هم باشد، شهرتش در گمنامي است. اگر سال‌ها وقت بگذاريد، زمانه ارزش انسان را مي‌فهمد. همين كه مي‌بينيد امروز دوست و دشمن به علامه اميني احترام مي‌گذارند، نشانه ماندگاري اوست. علامه را از لابه‌لاي اين گرد و غبار كتاب‌هايي كه عمرش را صرف آن كرد، مي‌توان شناخت.

مرحوم آيت‌الله العظمي سيد احمد شبيري در كتاب «الكلام يجر الكلام» مي‌گويد: كساني كه از وحدت سخن مي‌كنند، چاك جامه را گم كرده‌اند و قسمت سالم جامه را كوك مي‌زنند، يعني مسير را اشتباه مي‌روند. او در تعبيري دقيق در خاطرات شفاهي‌اش مي‌گويد كه «اعتقادات مثل دفينه واقع محفوظ دارد»، يعني اگر كسي معتقد است دفينه اين گوشه خانه و ديگري بگويد آن گوشه خانه است، نمي‌توانيم بگوييم كه براي رسيدن به وحدت، قسمت مركزي خانه را حفر كنيم، زيرا نه اين هست و نه آن. در واقع كساني كه از باورهاي‌شان دست مي‌كشند تا به باور ديگران نزديك شوند و به اين طريق بگويند كه ما مي‌خواهيم با اين كار به وحدت برسيم، راه وحدت را گم كرده‌اند. راه وحدت اتفاقا دقيقا شبيه به دفينه، اصرار بر جايي است كه هست، اما بايد قبول داشته باشيم كه ديگران هم باور ديگري دارند.

بدل احسن

وقتی آثار و زندگانی و خاطرات مرحوم شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان را می خواندم، به نکته جالبي برخوردم. تا قبل از مفاتيح‌الجنان نيز كتاب‌هاي ادعيه فراوان بود، اما متاسفانه بيشتر اين آثار آميخته به خرافات و مطالب غيرمرتبط بود. از مرحوم شيخ عباس قمي نقل مي‌كنند كه گفته است، من ديدم پيروان يك مذهب مثل تشيع را نمي‌توان از دعا كردن و نيايش منع كرد، اما من خواستم با اين كتاب «بدل احسن» درست كنم. اين تعبير بدل احسن برايم مهم است. منظور آن است كه به جاي آنكه مدام حمله كنيد و بگوييد كه كتاب‌هاي ديگر بد است، كتاب خوب توليد كنيد. در واقع بدل احسن در مقابل هجوم به ديگران است. اين كه مدام بگوييم اين گروه عناد دارد يا به ديگري حمله كنيم كه غرض دارد يا سومي را بگوييم منحرف است، راه چاره نيست. بزرگاني مثل علامه اميني به جاي اين رويكرد و روش، سرش را پايين انداخته و طلا پيدا كرده است، يك اثر ناب ايجاد كرده و بدل احسن ساخته است. يعني الغدير را نوشته و گفته اين را بخوانيد، به جاي اينكه ديگران را تخطئه كنيد.

بنابراين از علامه اميني دو درس مي‌توان فرا گرفت: 1. تمركز: عمر آدمي اين قدر ارزش دارد كه هرگز پراكنده نشود و بهتر است كه آدم به درستي هدف‌گذاري كند و روي يك امر قيمتي عمرش را صرف كند.

 2. اين عمري كه صرف شده مي‌توانست جدلي باشد، اين عمر مي‌توانست تهاجمي باشد. اما علامه نشست و يك بدل احسن ايجاد كرد، آن‌گونه كه امروز من طلبه يا هر كس ديگري در يك كنفرانسي يا سميناري شركت مي‌كند، به جاي جدل كردن، اين نرم‌افزار را هم نگاه كند و اين كتاب شريف را بنگرد. اينجاست كه انسان از افتخار گريه مي‌كند. اين دو درس بزرگي است كه مرحوم علامه اميني به ما داده است.

وحدت رها كردن اصول نيست، خوب دفاع كردن از اصول است. اگر انسان از اصول به خوبي دفاع كند، ديگران هم قبول مي‌كنند. ما اصول خودمان را با ايجاد بدل احسن مي‌توانيم نگه داريم.

پيشنهاد من به همه محققان و پژوهشگران اين است كه اگر مي‌توانند، به پاس خدمات مرحوم علامه اميني چند واژه محوري شبيه غدير را تبديل به موضوعات پژوهشي خودشان كنند. در اين صورت است كه شايد روح علامه بگويد كه شما نيز در ثواب من در الغدير شريك هستيد.

سخنرانی "علامه امینی و الغدیر؛ دستاوردها و درس ها"، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،30 اردیبهشت 98

اشتراک گذاری
تصاویر
  • راوی قلب تشیع
ثبت امتیاز
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
ارسال نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

دسته بندیها
دسته بندیها
تگ ها
تگ ها

درباره من

من عباس آخوندی شهروند ایرانم. به گواهی شناسنامه در 16خرداد1336 چشم به‌دنیا گشودم. خانواده‌ی من از دو سوی از روحانیان به‌نام بودند. پدرم شادروان شیخ علی آخوندی که نسب به آخوندی‌های یزد می‌برد، زاده‌ی مشهد و روحانی مجتهد و از ناشران به‌نام کتاب در حوزه‌ی دین بود. البته که خاندان آخوندی در حوزه‌ی نشر ریشه‌ای دیرینه دارند و چندین نسل بدین حرفه مشغول بوده‌اند و هنوز هم تعدادی از آنان هستند. مادرم کبری امینی زاده‌ی تبریز اولین فرزند مرحوم علامه امینی (ره) بود. گفتن از امینی جایی در این خود‌نگاشت ندارد. ادامه مطلب...