درآمدی بر گفتوگوی آگاهینو با دکتر عباس آخوندی
ایرانشهر یا ویرانشهر
محمد قوچانی: عباس آخوندی را اولین بار به محبت محمد طاهری در دفتر مجلهی مهرنامه دیدم. قبل از انتخاب حسن روحانی به ریاستجمهوری به تازگی از انگلیس برگشته بود و رهاورد سفر با خود آورده بود که نه سیاست و سیاحت که فرهنگ و دانش بود.
امتیاز:
عباس آخوندی را معمولا به جناح راست منسوب میکنند هرچند که او گرچه به معنای متداول در ایران راست است اما با قاطعیت میتوان گفت چپ هم نیست. راست نامیدن آخوندی شاید به نسبت او با علیاکبر ناطقنوری باز میگردد که اگر این مفهوم راست است (در حرمت نهادن به سنت و مذهب و مالکیت) چرا راست بودن را ناراست بدانیم؟!
اما دکتر عباس آخوندی که در دههی 60 از جهاد سازندگی به وزارت کشور رفت و در دولت دوم اکبر هاشمیرفسنجانی وزیر مسکن شد و مقابل شهرداری تهران قرار گرفت و با دوم خرداد راهی صداوسیما شد و کنار علی لاریجانی قرار گرفت را باید فراتر از یک راستگرای سنتی ارزیابی کرد. او از معدود مدیران جمهوری اسلامی که در فرصت تحصیل خود در اروپا به درستی درس خواند و مفاهیمی مانند لیبرالیسم و ناسیونالیسم در عمق جان او نشسته است. میتوان به کارنامه اجرایی آخوندی در وزارت راه و شهرسازی روحانی خرده گرفت اما میدانیم که او مشتاق به این وزارتخانه نبود و به علت قرار گرفتن مقابل تکنوکراتها و مهندسینی که توسعه را نه یک پروسه که یک پروژه میدانند، در نهایت عطای وزارت را به لقای آن بخشید و از دولت خارج شد.
آخوندی آنقدر صراحت داشت که رسما با مسکن مهر محمود احمدینژاد مخالفت کرد و آن را برهمزننده فرهنگ شهرنشینی و شهروندی دانست همچنان که با طرح نواب غلامحسین کرباسچی مخالف بود و هنوز شهردار سابق تهران که محبوبیتش را مدیون قاطعیتاش بود آخوندی را مسبب و آغازگر برخورد با خود میداند. اما آخوندی چندان در پی محبوبیت نیست و قاطعیت به شیوه رضاخانی را روش اصلاحات نمیداند. چون معتقد است تکنوکراتها و دموکراتها هر دو مدنیت را به پای قدرت قربانی میکنند و به جای آنکه تجدد و توسعه را براساس سنت و تمدن بنا کنند با تخریب قدیم میخواهند به عصر جدید برسند.
آخوندی کتمان نمیکند که با گذر از دوگانه راست و چپ در دههی 60 و 70 که او را در انتخابات دوم خرداد 1376 در اردوگاه علیاکبر ناطق نوری قرار میداد، به فهم تازهای از سیاست رسیده است. آخوندی در سال 1388 از میرحسین موسوی حمایت کرد و ستاد حامیان غیرچپگرای او را اداره میکرد. او و جمعی دیگر از جهادیون (مدیران سابق جهاد سازندگی) مانند بیژن زنگنه، حسن قاضیزادههاشمی و محمود حجتی در دولت روحانی جمعی و فراکسیونی داشتند که از منظر توسعه به سیاست مینگریستند و هرازگاهی نظرات خود را به رئیسجمهور میگفتند و در نهایت همه به جز زنگنه از دولت جدا شدند.
آخوندی همچنین کتمان نمیکند که مدافع اقتصاد آزاد، جامعه باز و نظریهی ایرانشهر است که در زمانهی ما دکتر سیدجواد طباطبایی صاحب کرسی این نظریه است. آخوندی عمق استراتژیک ایرانشهر را نه در تعارض با دینداری که در درون جامعهی دینی ایران میجوید. از دولت به شهر میرود و به زبانی سخن میگوید که بیشتر برازنده یک روشنفکر است تا سیاستمدار. شاید این در دولت برای آخوندی یک ضعف باشد و او را ایدهآلیست بخوانند اما در جامعه یک گفتار تازه است در میان خیل سیاستمدارانی (اعم از تکنوکرات یا دموکرات) که فاقد هرگونه اصولی هستند و میتوانند با هر دولتی و در هر شرایطی کار کنند یا هر چه ملت میگوید و مردم مطالبه میکنند را بدون بیان دیدگاه کارشناسی خود اجرا کنند.
دیدار با دکتر آخوندی برای مصاحبه با آگاهینو به اتفاق امید کریمی در نیمروز نه چندان گرم تابستان 1401 در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران صورت گرفت. در اتاقی کوچک در پاگردی که یک سوی آن اتاق محمدجواد ظریف بود و دیگر سو اتاقهای حجتالله ایوبی و یونس شکرخواه قرار داشت. بیهیچ هیاهویی (جز چند اره و تیشه که در حیاط ساختمانسازی میکردند) از متروپل شروع کردیم و به ایرانشهر رسیدیم. دنبال مقصر میگشتیم و مفسری را یافتیم که قصور و تقصیر در آن فاجعهی شهرسازی که هر کس سعی میکند که آن را از گردن خود بردارد و بر گردن دیگری بیندازد. ما اما فهمیدیم که پیش از مقصر باید به دنبال تقصیر و قصوری بگردیم که به گردن همه ماست، از پهلوی تا امروز که تجدد را چنین بر بنای کج بنا کردهایم و خشت اول چو معمار نهد کج تا ثریا میرود کج...
این گفتوگویی بینرشتهای است میان جامعهشناسی، سیاست، اقتصاد، معماری و فرهنگ...