متن سوگند نامه وکلای دادگستری به شرح زیر است :
« در این موقع که می خواهم به شغل شریف وکالت نائل شوم به خداوند قادر متعال قسم یاد می کنم همیشه قوانین و نظامات را محترم شمرده و جز عدالت و احقاق حق منظوری نداشته و بر خلاف شرافت قضاوت و وکالت اقدام و اظهاری ننمایم و نسبت به اشخاص و مقامات قضایی و اداری و همکاران و اصحاب دعوی و سایر اشخاص رعایت احترام را نموده و از اعمال نظریات سیاسی و خصوصی و کینه توزی و انتقام جویی احتراز نموده و در امور شخصی و کارهایی که از طرف اشخاص انجام می دهم راستی و درستی را رویه خود قرارداده و مدافع از حق باشم و شرافت من وثیقه این قسم است که یاد کرده و ذیل قسم نامه را امضا می نمایم» .
مجازات تخلف از قسم، مجازات انتظامی درجه 5 یعنی ممنوعیت از سه ماه تا سه سال از اشتغال به وکالت است .
با دقت در اجزاء سوگندنامه آشکار می شود وکیل دادگستری نه تنها مکلف به رعایت ضوابط قانونی است، بلکه ناچار است بایسته های اخلاقی را در انجام وظایف شغلی – و حتی در امور شخصی خود- پاس دارد .
اینکه پاسداشت همه اجزاء این سوگندنامه عملاً تا چه حد ممکن است ، پرسشی است که پاسخ آن بحث و تامل بسیار را می طلبد. اما باید توجه داشته باشیم معمولاً در سوگندنامه ها بایدها و نبایدها به شکل آرمانی و حداکثری مطرح می شوند تا آنهایی که سوگند یاد می کنند همواره به هوش و به اصطلاح «در حال شدن» باشند و تلاش کنند تا خود را به آن اهداف آرمانی برسانند.
هر چند هیچ چیز از محدوده سوگندنامه بیرون نمی ماند ، اما در عمل «اخلاق حرفه ای در وکالت دادگستری» در چند زمینه و جنبه قابل بررسی است :
-جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با موکل
-جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با کانون وکلا و همکاران
-جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با حکومت و دولت
-جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل و با طرف دعوی و وکیل او
-جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با مردم جامعه
بررسی مفصل این موارد در حوصله این مقاله نیست و ناچاریم به اشاراتی کوتاه اکتفا کنیم .
رابطه وکیل و موکل
این جنبه اخلاق حرفه ای شاید مهمترین وجه اخلاق حرفه ای وکیل دادگستری باشد . وکیل در روابط خود با موکل باید موارد ذیل را رعایت کند :
الف- صداقت، در زمینه :
1-توانایی های علمی و فنی و امکانات و ارتباطات خود ، که در موفقیت موکل می تواند تاثیر مثبت یا منفی داشته باشد .
2-میزان احتمال موفقیت موکل در دعوا (بدون تضمین درصد و فقط به صورت ردّ یا قبول کار) .
3-بیان اینکه وجوهی که موکل می پردازد دقیقاً بابت چیست (مثلاً هزینه دادرسی، حق الوکاله، هزینه کارشناسی و غیره)
ب- صراحت ، در مورد :
1-بیان آنچه در بند الف آمد بدون هیچ پرده پوشی یا مبهم گویی
2-مسائل و موضوعاتی که در جامعه در مورد روشهای پیشبرد کارها مطرح است . وکیل باید صریحاً به موکل بگوید که با این عوامل و عوالم آشنایی و سر و کار ندارد و نمی خواهد چیزی در این موارد از موکل خود بشنود . اگر موکل امکانات و ارتباطات فراقانونی و فوق العاده ای برای پیشرفت کارش دارد، وکیل حتی به آگاهی از آنها هم مایل نیست .
3- اینکه تعهد وکیل به «ایجاد وسایل پیروزی موکل در دعوا، با توجه به قوانین و مقررات است» نه «حصول نتیجه مثبت قطعی برای موکل» .
4- اینکه پرداختهای موکل هیچ ارتباطی به نتیجه کار ندارد و نتیجه قابل تضمین نیست .
پ- امانت ، در :
1-حفظ اسرار موکل در همه حال و با نهایت دقت و وسواس
2-حفظ مدارک و اسناد موکل
3- حفظ وجوه یا اموال مربوط به موکل که در نتیجه انجام کار وکالتی در اختیار وکیل قرار می گیرد .
از جهت اخلاق حرفه ای و مسئولیت انتظامی بازگرداندن مدارک و اسناد و وجوه و اموال به موکل نباید موکول به تسویه حساب حق الوکاله شود . البته بهتر است وکیل روابط مالی خود را با موکل چنان تنظیم کند که اصولاً چنین حالتی به وجود نیاید .
ت- استقلال
1-درست است که وکیل در قبال خدمت خود از موکل پول می گیرد اما باید همواره به یاد داشته باشد که مستخدم و کارمند موکل نیست و این موضوع را به موکل –به ویژه موکلین ثروتمند و قدرتمند- تفهیم کند .
2-در نتیجه هر چند وکیل برای احقاق حق موکل با استفاده از ابزارهای قانونی اقدام می کند، اما مکلف به اجرای منویات موکل – در جایی که با اصول اخلاقی یا نظر حقوقی وکیل سازگاری ندارد- نیست .
رابطه وکیل با مراجع قضائی
اینکه وکیل با مراجع قضائی کار می کند امری بدیهی و واضح است . بدون وجود داسرا و دادگاه و قاضی، وجود وکالت و وکیل قابل تصور نیست .
بنابر این رابطه وکیل با این مراجع مقوله ای بسیار جدی، بسیار دقیق و در عین حال چند وجهی خواهد بود:
الف- رعایت حرمت مرجع و مقام قضائی - حتی در حد افراط - و لو اینکه وکیل بر مبنای اطلاعات شخصی، از فسق و فساد فردی که پرونده نزد او مطرح است ، آگاه باشد .چون آنچه محترم است مفهوم «دادگاه» است نه مصادیق جزئی .
ب- نظارت جدی و مستمر و بدون اغماض :
اگر وکیل متوجه وجود انحراف و فساد در مرجع قضائی یا اداری شد و اطمینان کافی بر صحت اطلاعاتش پیدا کرد در اقدام نسبت به اعلام موارد به مراجع نظارتی نباید تردید کند .
این بهانه که مشهور شدن به «وکیلی که شکایت می کند» ممکن است به کارهای بعدی او در دادگاهها لطمه بزند، برای عدم اقدام و اعلام قابل پذیرش نیست
پ- کمک به محکمه در رسیدن به تصمیم درست:
این کار در حالتی که وکیل در پذیرش دعوا دقت کافی کرده و با اطمینان نسبی به پیشرفت کار ، پرونده را قبول کرده باشد، کار دشواری نخواهد بود .
ت- آوازه گری و تبلیغ در مورد قوتها و ضعفهای تشکیلات قضائی، بدون ذکر مصادیق .
محاسن خوبان را به خودشان و روسا و مسئولانشان و ضعفها و اشکالات جزئی را به خود مراجع قضائی(و نه مسئولانشان ) باید تذکر داد .
اما اشکالات و ایرادات وقتی به حد انحراف و فساد برسد موضوع بند «ب» پیشگفته خواهد بود .
بدیهی است آوازه گری وکیل در مورد محاسن مراجع قضائی که با آنها سر و کار دارد در محفل وکلا می تواند به وسیله اشاعه محاسن و تشویق خوبان باشد و در مورد بدها نیز باید به همکاران -به طور محدود و محرمانه- هشدار داد .
رابطه وکیل با کانون وکلا و همکاران
الف- رابطه اخلاقی وکیل با کانون وکلا مبتنی است بر :
1-حمایت کامل و بی چون و چرا از کانون ، به ویژه از استقلال آن حتی در حد تعصب
2-ایفاء تکالیف مالی خود در قبال کانون
3-کمک در انجام وظایفی که کانون بر عهده دارد در حد توان
4-نقد منصفانه مدیریت کانون به طور مستمر
ب- ضوابط اخلاقی لازم الرعایه در روابط با همکاران :
1-رعایت احترام حتی در حد غلوّ
2-حفظ الغیب همکاران به ویژه نزد مراجع قضائی و دولتی و البته در جمع دوستان و همکاران .
3-سِرپوشی و حفظ حرمت و آبروی همکاران حتی وقتی به عنوان وکیل طرف مقابل مرتکب اشتباه بزرگی می شوند . البته با استفاده از این اشتباه برای حفظ حقوق موکل و پیروزی در دعوا (کاری ظریف و دقیق است . زیرا هم باید غبطه موکل را در نظر گرفت و هم آبروی همکار را)
4-کمک معنوی و مادی به همکارانی که نیاز به کمک دارند در حدّ توان .
اخلاق حرفه ای وکیل در رابطه با حکومت و دولت
الف- وکیل به مقتضای شغلش مجری قانون و مطیع آن است . اما در عین حال باید منتقد جدّی و پیگیر قوانین ضعیف یا بد و در حال تلاش دائم برای اصلاح اینگونه قوانین باشد .
همچنین وکیل اخلاقاً مکلف است در مقابل ضعف عملکرد یا اقدامات نادرست دولت و حکومت ساکت ننشیند . معیار و ملاک درستی و نادرستی عملکردها برای وکیل، قانون است.
ب- وکلایی که قبلاً کارمند دولت یا وکیل موسسه یا وزارتخانه ای بوده اند ، پس از خروج از خدمت دولت یا منتفی شدن رابطه وکالتی باید از پذیرش دعوا علیه سازمان یا وزارتخانه متبوع یا موکلشان ، خودداری کنند . این پذیرش ممنوع نیست اما اخلاقاً مذموم است .
اخلاق حرفه ای در ارتباط وکیل با طرف دعوا و وکیل او
الف- طرف دعوی برای وکیل «جناب آقا یا سرکار خانم خواهان یا خوانده یا متهم یا شاکی» است . حتی اگر طرف دعوا متهم به قتل و وکیل، وکیل مدعی خصوصی و ولیّ دم باشد . وکیل نباید نسبت به طرف دعوا بی احترامی کند حتی اگر به عدم حقانیت او اطمینان داشته باشد .
به عبارت دیگر وکیل مثلاً «صدور حکم قصاص آقای .......... متهم به قتل» را از دادگاه کیفری استان تقاضا می کند، بدون اینکه در گفتارش از ادب و نزاکت خارج شود .
همچنین به هر حال وکیل باید در مورد طرف دعوا انصاف را رعایت کند . اگر ضمن رسیدگی به لحاظ برخورد با دلایل محکم و قطعی به این نتیجه رسید موکلش به او دروغ گفته و حق با طرف دعواست ، بهترین کار این است که بلافاصله استعفا کند هر چند که ناچار به پس دادن حق الوکاله یا قسمتی از آن بشود . البته در اینگونه موارد هرگز به علت استعفا نباید اشاره کند . زیرا این اقدام از نظر منافع و غبطه موکل غیر اخلاقی – و شاید غیر قانونی- است .
ب- وکیل طرف دعوا در زمره همکاران و مشمول مواردی است که قبلاً گفتیم . در اینجا تصریح این نکته را لازم می دانیم . وکیل باید این مطلب را برای موکلش روشن کند که بی احترامی یا تعرض او را به وکیل طرف دعوا به هیچ وجه نمی پذیرد و تحمل نخواهد کرد و در صورت وقوع چنین رویدادی بلافاصله استعفا خواهد کرد (گفته اند احترام امامزاده با متولی است) .
اخلاق حرفه ای وکیل در ارتباطش با مردم و جامعه
با وجود همه تبلیغات سوء و کم بینی ها و سم پاشی ها ، اکثریت مردم به بیشتر وکلا اعتماد دارند و در مسائل مختلف – و نه فقط مسائل حقوقی قضائی و نه تنها به عنوان مشاوره حرفه ای – عقیده و نظر آنها را سوال می کنند . بنابراین وکیل باید :
الف- همواره آماده پاسخگویی به پرسشهای مردم در امور مختلف باشد و اطلاعات خود را به این منظور روزآمد کند.
ب- در آموزش مردم و تفهیم حقوقشان به آنها – به ویژه «حق دفاع»- کوتاهی نکند . البته از اظهار نظر در خصوص آنچه نمی داند باید پرهیز کند و عبارت جادویی «نمی دانم» یا «این نظر شخصی من است و ممکن است درست نباشد» را همواره به یاد داشته باشد .
پ- در به کار گرفتن الفاظ و ویژگیهای ظاهری خود دقت بسیار داشته باشد چون هر وکیل نماینده یک صنف و حرفه است . بنابراین قضاوت مردم نسبت به او صرفاً به خودش محدود نمی شود . این تعهد اخلاقی وکیل نه فقط در قبال مردم بلکه در مقابل جامعه وکالت است .
سخن پایانی اینکه اگر بپذیریم همگان حق دفاع دارند – که دارند و باید بپذیریم- آنگاه به این نتیجه می رسیم که وکیل باید تا جایی که ممکن است ، دستی را که برای کمک به سوی او دراز می شود بگیرد، مگر در یک مورد و آن موردی است که وکیل نسبت به آن ذهنیت منفی دارد و بیم آن می رود که این ذهنیت منفی او را در مرحله ای از دفاع ، از به کار گرفتن تمام توانش برای دفاع از موکل باز دارد . والله اعلم